من رضا هستم



وقتی به دنیا اومدم توی بیمارستان زردی داشتم و خونم عوض شد و تا سال ها عوارض مثل جوش های عفونی . همون موقع تولد شکل جمجمه ای سرم بود که توی شش ماهگی عمل کرده ام و هنوز جایی عمل جراحی روی سرم هست و بهمین خاطر سر درد دارم زیاد . توی همون ماه اول مشخص شد که عفونتی توی سر غضروف لگن های هر دو تا پام هست با درمان یکی ش خوب شد اما اون یکی نه خوب نشد .  از سال 84 تا 89 هفت بار عمل کرده ام روی پای چپم اما بهتر نشد بلکه بدتر هم شد و زانوی چپ م ایراد پیدا کرد !!!! و شده ام از لحاظ جسمی و روحی یه پیرمرد 90 ساله ای که اصلا زندگی نکرده . 

خوب الان توی یه شرکت برنامه نویسی کارمند دون پایه هستم . خودم دقیقا نمیدونم کارم چی ؟ خوب خوب کار !!!! و ترم 5 مهندسی تکنولوژِی کامپیوتر هستم !!!!! 


هیچ انگیزه و دلی برای بیدار شدم ندارم فقط روزهام و لحظات م سپری میکنم که زودتر تمام شوند و درد کشیدن به انتهای خود برسد. یعنی ثبت نام کردم کلاس برنامه نویسی پایتون که یاد بگیرم اما اینقدر بی انرژی و بی انگیزه ام که الان باید برم خوابیدم انگار میخوام پیشرفت کنم اما خب درونم یه دکمه ی هست زده میشه و منو متوقف میکنه 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها